عشق چیست ؟؟؟
ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما اگر عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دشت گلکاری شده در کویری چشممه ای جاری شده
عشق یعنی سوختن و ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی مبتلا گشتن به درد عشق یعنی عقل را کردی تو طرد
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی حرف او بر روی چشم عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالم راز و نیاز
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر سجود و دل سجود هر دم ذکر معشوق از عمق وجود
عشق یعنی لحظه های ناب دعا التماس دیدن رخسار یار
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی هر دمی در جستجو عشق یعنی هجرتی از من به او
عشق یعنی خواندن از چشمان او حرف های دل بدون گفتگو
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از پیش عمر گیر
رنگ عشق ...
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست
***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »
***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست
***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »
زمان ...
ارز ش *يك ماه* را مادرى كه فرزندى نارس به دنيا آورده مى داند.
ارزش *يك هفته* را سردبير يك هفته نامه مى داند.
ارزش *يك ساعت* را عاشقى كه انتظار معشوقش را مى كشد.
ارزش *يك دقيقه* را شخصى كه از قطار جا مانده.
ارزش *يك ثانيه* را آنكه از تصادفى مرگبار جان در برده مى داند...
.... به خاطر بياوريد ...
كه زمان به خاطر هيچ كس منتظر نمى ماند.
قشنگ ترین لحظات !!!
وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟
چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستن !